ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
یکی از کتاب هایی که توی عید نوروز در عرض دو سه روز خوندنشو تموم کردم، "عباس دست طلا" بود. خاطراتی از زندگی حاج عباس علی باقری، تعمیرکار خودرویی که توی جبهه ها خودروها و آمبولانس ها و خودروهای زرهی، توپ و خلاصه همه چی رو تعمیر می کرده. این هم شیوه نوشتن این کتاب.
توی یکی از صفحات کتاب، به قسمتی رسیدم که مرتبط با نوشته های چند سال پیش این وبلاگ بود (دختران زنده به گور شده) که متن اصلیش دست نوشته شهید احدی درباره دختران زنده به گور شده سونسگرد بود که یکی از کاربران اعتراض کرده بود که جایی این واقعه ثبت نشده. این هم شاهد تاریخی برای واقعیتی تلخ:
(عباس دست طلا در سوسنگرد به پیرمردی می گوید از دوران اشغال سوسنگرد توسط بعثی ها خاطره ای دارد:)
(پیرمرد) انگشتش را به طرف نه درختی می گیرد که نسبت به بقیه درخت ها فاصله کمتری از هم دارند، چشمهایش پر از اشک می شود:
- نه نفر منافق بودند. این ها توی شهر می گشتند. هر خانواده ای که دختر داشت، آن خانواده را به بعثی ها لو می دادند. آنان هم می آمدند و به دخترهای مردم، جلوی چشم پدر و مادرشان ت.ج.او.ز می کردند!
مخم سوت کشید، پشتم از عرق سرد یخ می زند. ستون فقراتم تیر می کشد! خدای من چه می گوید؟ امکان ندارد.
پیرمرد دارد همچنان با آب و تاب و صدایی شکسته و خش دار حرف می زند:از آن به بعد هر که دختری ولو خردسال داشت، توی هزار سوراخ مخفی اش می کردند تا دست اجنبی بهشان نرسد و ناموسشان پاک بماند، اما باز هم خیلی ها لو می رفتند. خودم دیدم بعثی ها دست و پای زن و شوهر همسایه را بستند و دختر دم بختشان را... ..
دیگر گوشم نیز دارد از کار می افتد. فقط می شنوم که پیرمرد دارد می گوید: خلخالی که آمد منافقان را شناسایی کرد و همه نه نفرشان را گرفت. به این نه تا درخت بست و تیرباران شان کرد.
پ.ن.1: کتاب بخوانید تا بدانید که اگر صدام تا تهران می آمد مطمئنا الان در نیویورک و لندن نبودید، شاید مانند یک داعشی در حال انفجار بودید! و حالا اگر 1100 شهید مدافع حرم در سوریه نبودند، داعش و النصره و هزاران تکفیری دیگر همان جنایتی می کردند که بعثی ها با این ملت کردند!
پ.ن.2: مخم سوت کشید، اشک چشمانم جاری شد... چطور می شه که مبارزه برای خلق به ایرانی فروشی به بعثی میرسه؟؟؟
پ.ن.3: اللهم عجل لولیک الفرج
خیلی وحشتناکه اصلا قابل تصور نیست
______
فکر کنم تعبیر خواب من به قول خودتون پست گذاشتن باشه! آخه واقعا روزی سه بار وبلاگتون را باز
میکنم و خبری نیست!
جنایت قابل وصف نیست
بنده خدایی حدود ۱۰ سال قبل توی یه سرویس دهنده وبلاگی دیگه برام پیام گذاشته بود که خواب دیده وبلاگم رو به روز کردم و اونم مطالب قشنگی رو خونده...
فکر نکنم تعبیرش این باشه که نوشتید
یه موزیلا تاندربرد نصب کنید و مشترک فید آر اس اس وبلاگم شید. هر وقت به روز میشه وبلاگ به شما خبر میده....
راستش chrom گوشیمم دیگه عمل نمیکنه! الان با فایرفاکس ام :/ اینترنتم به حمد الهی به فنا رفته!
اصلا نمیتونم فعلا برنامه ای دانلود کنم و نصب کنم ولی اگر فراموش نکنم حتما اینکار را انجام میدم.
اما در مورد خواب! خب قطعا خوابم بی اساسه چون من فوق العاده خواب میبینم یعنی واقعا یادم
نمیاد شبی بخوابم و خواب ندیده بیدار بشم بخاطر همین خیلی بهشون توجه نمیکنم مگر اینکه
افراد آشنا تو خوابم باشند و صبح که بیدار شدم حالشون را بپرسم.
اتفاقا دقیقا خوابم در یک دانشگاه بود! توی یک سالن بودم که مراسمی بود چیز خوردنی شیرینی آوردن من بعد از خوردنش شدیدا تشنم شد از طرفی هم شدیدا تنبلم هستم و نرفتم آب بخورم کلا در همایش و یا. . . فقط در صورت مرگ بیرون میرم و بعد یادمه شما آمدید یک کاسه آب دادید.
و توی خواب یکم چشم چرانی کردم و پیش خودم میگفتم عه اقامهدی این شکلین!
بعد از تشکر هم در خواب به مادرم از ادبتون تعریف میکردم.
البته یک چیزی هم که هست تا بحال پیش آمده چیزی را که تا بحال ندیدم را ببینم و بعد پیگیری
که کردم دیدم دقیقا همینطور بوده مثلا یکبار خانه ی یکی از همکلاسی هایی که اصلا نرفتم را.دیدم
و بهش توصیف کردم دقیقا همان بود حتی بعد از دیدن تصویر بهش توضیح دادم که گوشه ها چه قرار داشت.
ولی خب این را میذارم صرفا پای سرکشی روحم.
برنامه برای کامپیوترشخصی هست نه گوشی
چقدر از خوابتون یادتون مونده من کلا هیچ خوابی یادم نمیاد!
خیر است ان شا الله. سقایی کار خوبیه.