از فارس نیوز (متن اصلی خبر):
در پی انتشار نامه مقام معظم رهبری به رئیس جمهور در خصوص ضرورت برکناری مشایی از معاون اولی رئیس جمهور، اسفندیار رحیم مشایی از این پست کناره گیری کرد.
متن کناره گیری مشایی به این شرح است:
بسمه تعالی
اینجانب بعد از دستور مقام معظم رهبری خود را معاون اول رئیسجمهور نمیدانم و به عنوان یک سرباز ولایی در هر کجا که بتوانم به مردم عزیز کشور خدمت خواهم کرد.
اسفندیار رحیم مشایی
ادامه داره...........
چند وقت قبل بود؛ نیروی انتظامی یه دزد معروف رو توی محلمون میگردوند و به ملت نشونش داد که آی مردم این دزده و ما دستگیرش کردیم و عدالت اجرا شد و جاء الحق و ...........
تا جایی که یادم میاد این رسم از قدیم الایام هم بوده.....
حالا چرا وقتی چند نفر که دارن به کشور خیانت میکنن یا مفسد اقتصادین نباید مث اون دزده معرفی بشن.... یعنی چی اول اسم یارو رو میزنی تو رونامه و اینترنت و بعدم بی خیال...... جدیدا یه سری حتی به معرفی این افراد (حتی با اول اسم) هم معترضن!!!!!!!!!!
یعنی آقایون! دزدی از اموال عمومی کمتر از دزدی از یک شخص هستش؟؟؟؟؟؟؟
اینجای سفرنامه هیچ ربطی به عراق نداره.....
خوب یه روزی مادرم بهم زنگ زد و گفت برو تاییدیه دانشگاه واسه نظام وظیفه ی ناجا بگیر و بیار تهران.............. ما هم گفتیم چشم.
روز بعد امتحان یکی مونده به آخر رفتم دانشکده؛ که به یکی از بروبکس برخوردم........ بهش چیزی نگفتم اما گفت کجا میری
منم که از یه همراه بدم نمیاد؛ گفتم: آموزش.
با هم رفتیم آموزش که یکی از سال بالاییا سوال عجیبی درباره ی وام پرسید و رفت. سال بالایی مام سابقه دار تقلب بود (امان از این تقلب).... مسئولا شروع کردن به حرف زدن دربارش......
تائیدیه رو گرفتم؛ اما طرف گفت اول ببر دبیرخونه مهر کنه؛ بعدم ببر آموزش کل.........
اول رفتم دبیرخونه؛ رفیق عزیز بی خیال دنبال من اومد..... میخواستم برم آموزش کل؛ با این که چسبیده به دانشکده بود اما تنبلی و گرمای هوا و خواب آلودگی و... باعث شد به رفیق عزیز بگم که بی خیال. الان نمازه؛ بریم نماز.......... بعد نمازم گفتم بهش که بی خیال سلف رو عشقه....
سه روز بعد کنکور بود و دانشگاه تعطیل و منم سه روز بعدش امتحان داشتم.....
روز امتحان بعد از ظهر رفتم پابوس امام رضا(ع).....
روز بعد امتحانم؛ ساعت ۸ رفتم آموزش کل؛ بار اولی که رفتم خوردم به پیسی...... برقا رفته بود.... ساعت ۱۱ دوباره رفتم.... برق اومده بود؛
شروع شد.... از این اتاق به اون اتاق.........
پرونده آموزشیو به دانشجو نمیدادن؛ به همین خاطر کلی صبر کردم تا مستخدم بیاد بعد مسئول دفتر بیاد (جهنم ایرانیا) ........ مسئول دفتر گفت: برو سازمان مرکزی؛ دفتر همکاری های علمی بین المللی
ما هم رفتیم؛ سریع پیداش کردم......... از اونجا یه نامه اشتباه واسه نظام وظیفه ناجای خراسان رضوی....... که درستش کردم شد به نظام وظیفه ی کل کشور........
بعدم دبیرخونه و ثبت در اسناد دانشجو .............
شاد و شنگول در حالی که باورم نمیشد دارم میرم به زیارت؛ برگشتم خوابگاه............
شب هم حرکت به سمت خونه............. (خودش حکایت خفنی ست)
ادامه داره.......
(این متن در آینده تغییر میکنه......)
همونطور که میدونید:
رهبری درپیامی به دکتر؛ مصلحت نبودن انتصاب رحیم مشایی رو اعلام کردن.... حالا که آقای خامنه ای به خاطر نظر شخصی امام؛ میرحسین رو به عنوان نخست وزیر برگزیدند؛ شما هم باید با این عدم رضایت؛ مانند حکم شرعی برخورد کنید و ............
راستی سایت شخصی اسفندیار رحیم مشایی طی مطلبی غیر منتظره و تامل برانگیز، در واکنش به انتقادهای فزاینده از انتخاب او به عنوان معاون اول رئیس جمهوری، مخالفان این انتصاب را سهم خواه ، حسود و یا نادان خواند ؛ وی را گل سبد اصولگرایان خواند و تاکید کرد که نظرات وی در مورد دوستی با مردم اسرائیل موضع رسمی دولت بوده است.
خب جناب دکتر وقت نشون دادن اینه که ولایت پذیریت زیاده؛ که به خاطر آرمان ها بهتون رای دادیم ..... مث هاشمی نکن که میام تو کوچه داد میزنم :
احمدی؛ احمدی؛ رای منو پس بده...........
سلام.....
من با دعای دوستان و به رغم سعایت بدخواهان! به ایران برگشتم...........
تا حالا هیچ وقت به این اندازه حس تو ایران بودن برام خوشایند نبوده..... دهن اشغالگر و صدام و یزید .................
برمیگردم..................
التماس دعا..............
اینم آخرین پستم تو تیر ماه....
ما که رفتیم کربلا؛ از همین جا از تمام دوستان خداحافظی میکنم......
میگن نماز جمعه فردا وحدت بخشه و از این حرفا؛ من که چشمم آب نمیخوره.......
بی خیال
التماس دعا
یا علی
۱- من آمریکا و یه عده از دوستدارانشونو دوست دارم به چند دلیل:
الف) چون فهمیدم این حقوق بشری که میگن خالی بندیه.
ب) تا حالا صد بار قرار بوده از اول انقلاب حمله کنه ایران.... مث اینکه به ایران نظر داره!!!!.... همین باعث شده که یه عده شرطاشونو ببازن.... واسه یه عده هم کار درست شده....
۲- شماباید به میرحسین افتخار کنید؛ اول الله اکبر رو یاد ملت داد؛ جمعه هم ملت به خاطرش میخوان برن نماز جمعه؛ نمازم یاد گرفتن!..... دیگه چی می خواید از فرزند یه عالم؟ ....
۳- سیب زمینی نبود شما چی کار میکردین؟ باید اعلام ورشکستگی میکردین؛ چون خبر دیگه ای نداشتین بزنین...... وعده ی کباب تون هم زودتر لو می رفت.....
۴- دیگه اگه یه روزنامه نگار سلیمی نمین رو نشناسه زشته.... مثلا سلیمی نمین تیتر خبراس ... کلی سخنرانی داره... تازه مثلا خودش جزو روزنامه نگاراس ( به قول قدیمیا روزنامه چیا!)؛ ایشون اگه کمتر از مارادونای روزنامه نگارا نباشه؛ دیگه رونالدوشون هست؟ نیست؟ برو خودت ببین...
تازه بار اولم که نیس؛ دفعه قبلی خبر اعتراض اموات به دولت رو چاپ کرده بودن....... بازم بگم؟....
....
۱- خاطرات کردان منتشر شد.... نوباوه جانباز نیست....
ایشون مطلقاً سابقه جانبازی ندارد، حتی در لیست ایثارگران سازمان صدا و سیما هم نیست.
۲-در روزنامه ی جناب کروبی فرق بین عباس سلیمی (قاری قرآن) و عباس سلیمی نمین را نمیدانند.... آن وقت یک هوار مطلب مینویسند و همه را به هم می دوزند ....
۳- برانکو تهدید به مرگ شد....
۱-این هفته که نماز جمعه با امامت هاشمی رفسنجانی ست؛ در اون ور مرزها در لبنان قراره سید لبنانیا؛ به خاطر سالگرد آزادی سمیر قنطار سخنرانی کنه..... خدا حفظش کنه ...
۲-حالا که همه دارن رنجنامه می نویسن؛ دکتر حجت الاسلام خاتمی هم رنجنامه نوشتن این یکی به امیرالمومنین علی (ع).....
وقتی کشته شدن آسان شود؛ کشتن هم آسان میشود.....
۳- مث اینکه در راستای مسلمان سازی عده ای؛ قراره این هفته نماز جمعه تهران با حضور پرشور برگزار شه! علاوه بر این افراد عده ای هم که نماز جمعه رهبری نیومدن میخوان بیان.... کی از ولایت پذیری اینا حرف زد؟؟؟
۴- آخر هفته دارم میرم کربلا....
۵- قرار بود بچه هایی که میرن مکه؛ پرده خونه خدا رو بکشن شو از حاج محمود شکایت کنن (نفرینش کنن) .... قراره برم زیر گنبد امام حسین (ع)؛ بعد آقامون؛ اول حاج محمود رو دعا کنم؛ بعد دو سید مظلوم رو....
۶- ....
۷- گیر داده بودن که چرا واسه شهیده حجاب این همه سر و صدا می کنید...
مگه اونا واسه فوت خانم ندا صالحی آقا سلطان؛ سر و صدا نکردن؛ اینجا که با دستور ویژه رئیس جمهور همراه بود؛ اونجا که با همه ی ادعاشون؛ هیچ کاری واسش نکردن..... (کی مظلومتره؟) .... کی از حقوق بشر حرف زد؟؟؟
۸- راستی با بروبکس دیشب رفتیم مروز خاطرات انتخابات؛ به این نتیجه رسیدیم که نه انقلاب شده نه قیامت...
۹- یکی میگفت؛ رفتم یه جایی حرف بزنم؛ دیدم هی هو میکنن ... یه میله از کنار جوب برداشتم گفتم: حالا که حرف منطق تو کله تون نمیره و نمذارید حرف بزنم؛ بیاین بکوبم تو کله تون....
۱۰- در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم / اصلا به تو افتاده مسیرم که بمیرم....
۱۱- ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد / بر پشت ستم کسی تبر خواهد زد....
۱۲- ....
ادمه داره....