روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

تا نیاید گل نرگس زندگی دشوار است...

 

بت ها دوباره سربرافراشته اند

                                           

                                         تبرت کی فرود خواهد آمد؟ 

 

 

هرگونه برداشت پای خودتون.... اما بت ها دوباره سر برافراشته اند...

تقلب تقلب؛ تقلبت مبارک....

چند سال پیش بود که موضوع تقلب؛ تو امتحان فوق تخصص پزشکی مطرح شد؛ هنوزم کسایی هستن که میگن تو اون امتحان کسایی که قبول شدن هیچ وقت استحقاق (چقدر خفنه این کلمه) اینو نداشتن که برن تو اون کلاسا درس بخونن..... 

 

چند سال پیش بود که مجله همشهری جوان با یه سری از دانشجوها مصاحبه کرد که یه تقلب سازمان یافته رو سر کنکور ارشد اجرا کرده بودن. خودشون میگفتن کسایی که رتبه برتر شدن؛ اصلا حقشون نبود..... 

 

چند سال پیش بود و هنوزم هست کسایی که میگن سوالای کنکور آزاد رو قبل از کنکور میخرن یا خرید و فروش میشه....   

 

چند سال پیش توی مدرسه خودمون یه تقلب صورت گرفت که ۴ نفر که هیچ وقت رتبشون توی مدرسه بالای ۳۰ نمیشد؛ رتبه هاشون توی آزمونای موسسه {...}؛ در کل نفرات شرکت کننده حدودای ۲۰ شد....  یا یکی از بچه ها رتبش تو فیزیک یک شد.... (کلید ها رو سر آزمون به دست اوردن...)

 

یا آزمونای ورودی دیگه که با ظلم و ستم به عده کسایی از حقشون باز میمونند....

 

...... 

اما تا اینجا من یادم نمیاد که هیچ کدومشون (کسایی که اعتراض دارن) پاشن راه بیفتن تو خیابون شیشه بشکنن؛ سنگ از بالا پشت بوم پرت کنن پایین؛ سطل آشغال آتیش بزنن و ... 

  

(حالا اگه تقلبی اثبات می شد) 

 

قضاوت کنید!

چند نفری رو میشناختم که وقتی دو فیلم تبلیغاتی دکتر پخش شد؛ گفتن میخوایم به دکتر رای بدیم.... نظرشونم با هیچ چیزی عوض نشد؛ و با مخالفا بحث میکردن.....

 

چند نفری هم بودن که فیلمای تبلیغاتی دکتر رو ندیدن و گفتن: اینا همش خالی بندیه؛ فقط میرحسین ...

 

شما قضاوت کنید.... 

 

بدون شرح

مثل جدش صبر نامحدود دارد این علی
 

قصد بسط دولت موعود دارد این علی 


آن علی را بعد احمد بوذر و مقداد بو‌د


از نژاد احمدی، محمود دارد این علی

شعری به مهندس میرحسین موسوی

یکی از دوستان (اویتا) دیشب شعری واسه ما (بنده و یکی دیگه) خوند که شعرو ازش گرفتم تا اینجا بتایپمش..... 

 

اینم شعر: 

سبز ریاکار تویی                         مهر و عدالت منم  

طالب اکبر تویی                          طالب رهبر منم  

تشنه ی قدرت تویی                    تشنه ی خدمت منم 

عاشق مدرک تویی                     عاشق ملت منم 

 

 

با حفظ انتقادات از دکتر: فقط محمود مورینیو 

 

روایتی از رای خودم و ۴ نفر دیگه

شب انتخابات بود؛ داشتیم حرف میزدیم که رسیدیم به این که ۴ سال قبل کی به کی رای داده؟ 

 

یکی (معدل الف بود) گفت: من افتخار میکنم تا حالا سه بار به دکتر رای دادم و میدم.  

 

کف کردم.....

 

یکی دیگه (خراسانی بود)گفت: من بار اول به کروبی رای دادم؛ گول پول دادنشو خوردم...خیلیا اونجا بهش رای دادن... بار دوم به دکتر... فردام ایشالا به دکتر. 

 

سومی (که سبزواری بود) گفت: من بار اول به قالیباف رای دادم... بار دوم از هاشمی خوشم نیومد به دکتر رای دادم... اینبارم به دکتر... 

 

چهارمی که همشهری دومی بود؛ حرف دومی رو تکرار کرد.... 

 

---- 

چند روز پیش بود یکی میگفت کسایی که به دکتر رای دادن؛ کسایین که بهره عقلی کمی دارن.... 

 

بهش گفتم: چی بگم والا.....

 

....  

بیانیه آیت الله مکارم درباره کشتار مسلمان در چین

بیانیه آیت الله مکارم شیرازی در خصوص کشتار وسیع مسلمان چین:

‌  

بسم الله الرحمن الرحیم  

اخبار وحشتناکى که از ایالت سین کیانگ چین درباره کشتار وسیع و سرکوب مسلمانان این منطقه منتشر شده است موجب تأسف شدید هر مسلمان و انسان آزاده‏اى است.

این منطقه که در غرب چین واقع شده و تقریباً یک ششم مساحت چین را تشکیل مى‏دهد، اکثریت قاطع اهالى آن مسلمانند تنها گروه کوچکى از نژاد «هان» از کمونیستها در آنجا زندگى مى‏کنند. این منطقه صنعتى و حاصلخیز اخیراً محل شدیدترین درگیریها بین مسلمانان و گروه نژادپرست هان واقع شده است، گرچه دولت چین آن را یک نزاع قومى قلمداد مى‏کند ولى حمایت دولت از گروه مخالف و سرکوب شدید مسلمانان و تعطیلى مساجد آنها همه حکایت از این دارد که توطئه‏اى بر ضدّ مسلمین منطقه در جریان است.

درست است که دولت و ملت چین روابط دوستانه و نزدیکى در امور اقتصادى و سیاسى با ما و سایر کشورهاى اسلامى دارند ولى این دلیل بر آن نمى‏شود که برادران و خواهران مسلمان ما را در آن منطقه به وضع فجیعى سرکوب کنند و ما خاموش بنشینیم.

 ما ضمن محکوم کردن شدید این سرکوب‏ها از همه مسلمانان و تمام آزادگان جهان دعوت مى‏کنیم که اعتراض شدید خود را نسبت به این حرکت غیر دوستانه اظهار دارند و یک صدا از دولت چین بخواهند که به این وضع خاتمه داده و مجرمان را مجازات کنند.

مردم از مسئولان دولت جمهورى اسلامى نیز انتظار دارند در این مورد سکوت نکنند و موضع قوى مناسبى بگیرند، و برادران و خواهران مسلمان خود را تنها نگذارند.

 

منبع: سایت آیت الله مکارم شیرازی 

بدون شرح....

دیشب به سرم هوای دگر افتاد 

 

در خواب مرا سوی خراسان گذر افتاد 

 

چشمم به ضریح شه والاگهر افتاد 

 

این شعر همان لحظه مرا در گذر افتاد 

 

با آل علی هر که در افتاد ور افتاد 

 

 

 

هر گونه برداشت سیاسی؛ اجتماعی؛ مذهبی؛ فرهنگی؛ اقتصادی و... پای خودتون!

روایتی از یک شب ... قسمت دوم

.......... (رفتن بیرون خوابگاه) رفتم بخوابم؛ که باز سر و صدایی در هم بر هم از دور میومد... رفتم تو راهرو؛ بروبکس داشتن بحث میکردن که اینا چرا اینجوری میکنن؛ مگه امتحان ندارن؟ .... 

 

خبر رسید که شیشه ی سرپرستی خوابگاه و دو تا محفظه ی چراغ رو شکوندن... 

 

داشتم میرفتم بخوابم که باز برگشتن اما اینبار رفتن یه فاز دیگه؛ سر وصدا و شعار {...}.... 

 

از یکی پرسیدم بیرون چه خبر بودش؟ گفتش:  

رفتن دم خوابگاه دخترا (پردیس)؛ شروع کردن شعار دادن علیه دکتر که دخترا هم کم نیوردن شعار دادن:  

هر کی که ناموس داره احمدی رو دوس داره 

 

اینطوری ملت دست از پا درازتر برگشتن. اما اعلام کردن فردا شب جشن پیروزی میگیریم همونطور که دوستان جشن پیروزی گرفتن....... (هنوزم که هنوزه نگرفتن!!!) 

  

  

ادامه داره....

روایتی از یک شب ... قسمت اول

زمان: میشه ۲۴ خرداد ماه ساعت حدود ۱ شب / شب امتحان

مکان: خوابگاه 

 

هم اتاقیم جوری از رو تخت پرید پایین که فکر کردم؛ براش اتفاقی چیزی افتاده یا زلزله اومده ... ساعتم که نزدیکای یکه: پس از اذان و نماز صبح هم قاعدتا نباید خبری نباید باشه....  خیر سرمون یه شب زود خوابیدیما!

دهه این صدای با حال چیه میاد؟!!!!!! شبیه ی یک گروه کر با حال.... 

 

هم اتاقیم داد زد پاشو؛ شلوغ شده.... 

 

رفتم بیرون ببینم چه خبره.... یه سیصد چهارصد نفری بودن که همزمان: دست میزدن؛ شعار میدادن{...}؛ پا میکوبیدن به زمین (شاید همرا با کارای دیگه!)....  

 

بچه ها هر کیو که تو حیاط فاز بود می فرستادن داخل تا بیرون کسی دعواش نشه.... ملت کپ کرده بودن....  با بچه ها جمع شده بودیم که صدای شکسته شدن چند تا شیشه بلند شد... 

بروبکس این وریم داشتن به صدای ضبطی ای که خودشو از طرف میرحسین معرفی میکرد گوش میدادن که میگفت شامگاه تولد حضرت زهرا (س) جشن پیروزی براش میگیریم (تا الان جشن نگرفتن!!!!!!!!!)  .... نمیدونم تا اون وقت چرا این شماره جلوش گرفته (بن) نشده بود؟... 

 

توی راهرو بودم که یکی که خواب آلود به نظر میرسید اومد تو راهرو داد زد هر کی احمدی نژاد پشت شیشه داره؛ بکنه که الان میریزن شیشه هاتو میشکنن ....

 

چند بار برق های حیاط روشن خاموش شد و صدای شکسته شدن یه شیشه ی دیگه.... 

  

جمع شده بودیم توی راهرو داشتیم با هم حرف میزدیم که دیدیم دارن میرن بیرون خوابگاه با یار دبستانی من (که الان دارم بهش گوش میدم) ....... 

 

ادامه داره....