روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

سید مظلوم دوم کیست؟!!!

زمان: یکی از روزای اردیبهشت ۱۳۸۸ 

مکان: آمفی تئاتر دانشکده علوم اداری و اقتصادی دانشگاه فردوسی 

 

حدودا آخرای جلسه بود... داشتیم از گرما مث مرغ سوخاری می شدیم که صداهای تازه به گوشمون رسید: 

سه سید فاطمی؛ خمینی خاتمی موسوی 

 

هنوزم که هنوزه دارم از خودم و ملت می پرسم که رهبری این وسط چی شد؟؟؟  

جناب میرحسین که گفت رهبری از ارکان نظامه و نمیدونم کشور رو از کودتا و نابودی نجات داده؛ هم لبخندی بر لب داشت .... چند هفته بعد بود که موقع گرامیداشت سالگرد امام روی تبلیغاشون ۵ سید فاطمی رو زدن: امام؛  فرزند امام؛ رهبری؛ خاتمی؛ میرحسین  

 

خوب قبلا هم نوشته بودم تو همون جلسه بعد حرفای جناب میرحسین؛ یکی از دانشجوها فریاد زد: رهبری رهبری رفراندوم  و حاجیمون ساکت موند... مث قدیم....

 

بیانیه چتدم میرحسین بود نمیدونم اما دو روز بعد نماز جمعه رهبر بود؛ که بیانیه رسما حرفهای رهبری رو نادیده میگرفت............   

 

-----------------------------

مقدمه:

 

یادتونه تو دفاعیات کردان توی مجلس؛ یه جاییش اشاره به رهبری کرد.... 

 

توی سند چشم انداز قبلیم واسه قابل دفاع کردنش از امضای رهبری که پاش بود مایه گذاشتن....   

 

توی دفاع از تعلیقم؛ گفتن امضای رهبری پاشه....

 

توی مناظره هم یکی از کاندیداها پای رهبری رو وسط کشید؛ که هیچ ربطی به مساله نداشت...

 

پارسال بود توی دانشگاه شهید عباسپور تهران؛ دکتر عباسپور از رهبری تو مساله جاسبی و دانشگاه آزاد مایه گذاشت و گفت حرفش از رهبریه... اینجا بود که خون یکی از دانشجوها به جوش اومد و گفت: این چه وضعشه تا شما کم میارید اسم رهبری رو وسط میکشید....    

 

و....  

اگه رهبری نبود مسئولان چیکار میکردن؟   

 

جایی نوشته بود: موسوی این دومین سید مظلوم ....  

با توجه به نوشته های بالا شما بگید سید مظلوم زمانه کیه؟؟؟؟ 

 

خدایا به حق علی (علیه السلام)؛ علی زمانه نگه دار....... 

 

 

ادامه داره....

روایتی داغ از شب آخر

شب آخر بود؛ مناظره ها هم تموم شده بود... 

 

میشد شب دفاعیات دکتر......... 

 

حدودا طرفدارای میرحسین؛ دیدن دفاعیات رو تحریم کرده بودن (تقریبا نبودن).......؛ نود سیاسی رو هم دیده بودن؛ اما فراتر از نود رو ندیده بودن.... 

 

بعد از دفاعیات تصمیم بر این بود که یه شعاری بدیم و آروم بریم پی کار خودمون.... 

 

دفاعیات تموم شد؛ رفتیم طبقه بالا و شعارها اولش بی نظم شروع شد... 

 

الله اکبر 

توپ تانک فشفشه/ احمدی اول میشه 

آخر هفته موسوی رفته  

ای ول ای وله / ای ول/ احمدی اوله/ ای ول 

ای ول ای وله / ای ول/ احمدی یله/ ای ول    

پرونده ها رو میزه /  هی میگه چیزه چیزه 

وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد ....  

و....   

و با سینه زنی : 

امشبی را میرحسین در حرمش بی یار است 

امان از دل ممد! / امان از دل ممد! 

 

البت جواب هایی هم از طرف میرحسینیا صادر شد که نفهمیدیم چرا اینقدر کم شدن....  

 

با آرامش همه رفتن پی کار خودشون.... 

 

اما اونچه که اون شب برای ما موند گلو درد وحشتناک بود؛ که برای همه طبیعی بود.......  

 

 

ادامه داره..........

روایت خالی

جایی توی کتاب قلعه حیوانات اثر جرج ارول این طوری اومده؛ 

 

(بعد از اینکه خوکها به رهبری ناپلئون روی دو پا وایسادن که خلاف قوانین اولیه انقلاب حیوانات بود...) ... برای یکبار در زندگی بنجامین (الاغ مزرعه) حاضر شد که از قانونش عدول کند. با صدای بلند چیزی را که بر دیوار نوشته بود خواند. بر دیوار دیگر چیزی جز یک فرمان نبود:  

 

همه حیوانات برابرند اما بعضی برابرترند. 

 

 ................  

حالا همه تو آلمان برابرن اما یه سری برابرترن...    

یه سریم تو ایران میگن تو ایران همه برابرن ولی ما خیلی برابرتریم....

 

ادامه داره....

روایت بی روایت

۱-شاید دلیل خوبی نباشه که رای نیاوردن کسی رو انداخت گردن کس دیگه ای؛ اما وقتی دوستان رای نیاوردن کسی رو میندازن پای(پا یا گردن؟) کس دیگه خب چرا من اینکار رو نکنم!!!!!!!....... 

 

یه روز به یکی از بچه های هم راهرویی گفتم به کی رای میدی؟ 

گفت: به میرحسین 

گفتم: چرا؟ 

یه سری دلیل اورد... آخرشم گفت من تا حالا به هر کی رای دادم رای نیاورده.  

 

خوب یه دو سه تا اصولگرا و اصلاح طلب از دست ایشون نرفتن شورای شهر و مجلس و ....

 

این انتخابات که تموم شد ولی کاندیداهای محترم و همشهریای عزیزش اگه دوست دارن تو انتخابات مجلس و شورای شهر و ... رای بیارن مواظب باشن؛ ایشون بهشون رای ندن. 

 

شاید دلیل عدم تقلب هم بشه!!!!!!!!!!!!!!!  

 -----------------

۲-محمود احمدی نژاد: 

در ایران، در انتخابات 40 میلیون نفر، خودشان بازیگر اصلی و تعیین‌کننده اصلی بودند، حالا چهار تا خس و خاشاک این گوشه‌ها کاری می‌کنند، بدانید این رودخانه‌ی زلال ملت جایی برای خودنمایی آنها نخواهد گذاشت. 

  

 تیتر سیاسی اعتماد ملی رو ببینید ...  

 

خاک و خاشاک و خانه نشینی و ...

 

 

داشتم واسه معنی خاشاک تو اینترنت میگشتم اما مث این که دوستان معنی خاشاک رو با خس و خاشاک عوض کردن.........  

  

گرد و غبار کجا و خاک و خاشاک کجا!   

--------------

 

۳-مدیر کل روابط عمومی شرکت مخابرات ایران با اظهار بی اطلاعی از قطع شدن SMS در خصوص مشکل فنی ارسال چندین باره هر پیامک در روزهای اخیر گفت: این مشکل برای اشکالی را ایجاد نمی کند و از مشترکان هزینه یک SMS دریافت خواهد شد.  

... 

مدیرکل روابط عمومی شرکت مخابرات ایران اختلالات ایجاد شده در کارتهای تلفن بین الملل را مربوط به شرکت زیرساخت دانست و ادامه داد: به نظر می رسد این اختلالات مربوط به مجوز نداشتن شرکتهای ارائه دهنده باشد.

 

خبر از مهر نیوز

عمه سادات بی قراره....

سرنی در نینوا می‌ماند اگر زینب نبود                     کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود   

 

 

اللهم فک کل اسیر/ اللهم رد کل غریب....................   

 

 

روایتی از استفاده ابزاری! از رنگ سبز

قبل از امتحان بود؛ دیدم چند تا از طرفدارای میرحسین بلاخره دستبند سبزو بستن به دستشون... چه عجب خسته نباشن؛ بلاخره انتخابشونو کردن. 

 

نشسته بودم نزدیک یکیشون... 

 

وسطای امتحان؛ استاد رو صدا زد...... 

 

استاد اومد؛ طرف سوالشو پرسید...... 

 

...جوابای استاد که تموم شد؛ طرف دستبند رو به استاد نشون داد و گفت: هوامونو داشته باش... جناب استاد هم خفن میرحسینی بود؛ لبخندی رو چهره استاد اومد.... یکم بیشتر توضیح داد.......  

 

نتیجه گیری اخلاقی: خودتون نتیجه بگیرید ..... 

 

پ.ن: طرف هم خونده بود؛ هم نمرشو گرفت؛ هم تو ذهن استاد موند برا ترم بعد....  

ادامه داره....

کلاس خوشحالی (=زنگ تفریح یا ساعت خالی بین کلاسها)

به قول آن شاعر تهیدست پیر               که در بازار زندگی میکرد چو فیل! 

 

به در آسمان ها رفتیم روزی                 بکردیم با کبوتران بازی! 

 

حرف ها شنیدیم بسیار                       دیده ها کردیم بسیار 

 

آنها می رفتند در آسمان ها                  آرام بسوی کهکشان ها 

 

در آنجا همه دیوانه بودند                      ولیکن ما دیوار وار گشتیم!!!!!!! 

 

....................... 

 

توضیحی نداره!!!!!!!!!!! 

تاملاتی پیرامون سیب زمینی یا روایتی از یه سایت

اصولا اگر سیب زمینی در ایران کاشت نمی شد؛ اون وقت بعضی سایتای خبری باید اعلام میکردن مثل سواموی شرقی هیچ خبر مهمی برای درج کردن ندارن و در سایتشونو باید تخته میکردن!....   

 

الحمدلله که ملت خودشون دیدن نصف سیب زمینیا خرابه.......

 

شایدم سیب زمینی جدیدا مث پیازایی که سوزوندنشون قدرت سوزوندن داره!!!!!!!!!؟ (از کی تا حالا؟)  

 

 

ادامه داره.........

تک روایت راوی

مهندس داشت میگفت: رهبری کشور رو سال ها از دست کودتاها و آشوب ها نجات داده و ... (من طرفدار ولایت فقیه ام و از این جور چیزا ...) (نقل به مضمون) 

 

یکی اون وسط داد زد: رهبری؛ رهبری؛ رفراندوم! 

  

سکوت مهندس  ..... 

  

  

بالاخره کدوم درسته؟!!!!!!!

خدا رو شکر انتخاباتی شد و ...

خدا رو شکر انتخاباتی شد و ما فهمیدیم دنیا دست کیه؟!!!!!!!!!! (جواب: هنوزم با این همه راهپیمایی علیه خدا٬ دست خداست.)

 

فهمیدیم چه کسایی که لاف ولایت فقیه میزنن چطور آخرش زیر پرچم ولایت بعضیا! سینه زدن!

 

فهمیدیم کیا با اسم بسیج و بسیجی دارن خوش میگذرونن و حال میکنن و به بعضیا خدمت می کنن. 

 

فهمیدیم کیا واسه یه چپ و راست قراردادی؛ دوستاشونو دو دسته میکنن؛ یه دسته این وری٬ یه دسته اون وری!    

 

... کی به عقاید دیگران احترام نمیذاره ... 

 

... چه جوری بعضیا از بحث در میرن و دیگه نمیان بحث، چون با طرف مقابل حال نمیکنن!!!!!!؟؟؟ 

 

... و ...

  

پ.ن: اینا که گفتم همشون دانشجو بودن؛ الکی توی سطح مملکتی نگردید دنبالشون!......

 

ادامه داره....