روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

ایران آرامش میخواهد دعا کنید(۱۳) - روایت فوق فوق معتبر

 روایت های معتبر: 

صحنه ی نوزدهم: 

زمان: چهارشنبه قبل انتخابات 

مکان: ورزشگاه کارگران مشهد همایش حامیان دکتر 

 

یکی داد زد: 

وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد. 

--------  

صحنه ی بیستم: 

زمان: ۲۵ خرداد 

مکان: درب شمالی دانشگاه 

 

داد که نه؛ از ته دل جیغ میزد: 

وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد  ...

 

صحنه ی بیست ویکم: 

زمان: دو سال قبل انتخابات 

مکان: یه همایش

 

یه بزرگی میگفت: میدونید بچه ها چرا نتونستن جلوی انقلابمونو بگیرن؟ 

.... (بعد از اظهار نظر های متفاوت از سوی بروبکس) ....

گفت: .... آخه اونا با عینک خودشون به انقلاب ما نگاه میکردن. ...  

 

ادامه داره.....

ایران آرامش میخواهد دعا کنید(۱۲) - روایت فوق معتبر بعدی

صحنه ی هفدهم: 

زمان: روز قبل انتخابات (ظهر)

مکان: اتاقمون 

 

از یکی از دوستان اس ام اس(پیامک) رسید: 

بهمنی رئیس بانک مرکزی استعفا کرد. اطلاع رسانی کنید.  

 

موندم. رفتم به اطلاع داران! گفتم. نه تائیید نه تکذیب. 

 

اس ام اس (پیامک سابق!) زدم: 

اس ام اس جدید: بهمنی رئیس بانک مرکزی استعفا کرد.  

 

----- 

(زمان: بعد از ظهر)  

داشتیم چای میخوردیم.

گفتم: چی شد بهمنی استعفا کرده؟ 

اتاق بغلیا: نه؛ تکذیب شد.  

گفتم: ای ول. حالا یه اس ام اس به این طرف بزنم حالشو بگیرم.

اس ام اس(پیامک) زدم به همون دوست عزیز:  

استعفای بهمنی تکذیب شد. 

چیز  

 

-------- 

 صحنه ی قبلی(شانزدهم):

زمان: شب ؛ مکان: اتوبوس

همون طرفدار فحاش توی اتوبوس داد زد:  

(خبر دارید که بهمنی استعفا کردش.) 

یکی داد زد: ساکت؛ تکذیب شد.  

 

--------- 

صحنه ی هجدهم: 

زمان: دو شب پیش 

مکان: تهران 

 

تلویزیون یه مصاحبه با بهمنی؛ رئیس بان ک مرکزی درباره شورای پول و اعتبار داشت. 

 

ادامه داره........

ایران آرامش میخواهد دعا کنید(۱۱) - روایت فوق معتبر + ذکرای وارده

یک روایت معتبر  

 

صحنه ی شانزدهم: 

زمان: شب قبل انتخابات

مکان: اتوبوس حرم برگشت به دانشگاه  

 

داشتم میرفتم سوار یکی از اتوبوساشم؛ یکی از بچه ها دستمو کشید منو برد تو یکی از اتوبوسا. 

 

سه تا سرباز بیرون کنار ایستگاه وایساده بودن. 

 

شروع شد.... 

 

ای ول ای وله / ای ول / احمدی اوله/ ای ول 

احمدی احمدی حمایتت میکنیم.  

... 

یه دو تا وریم ته اتوبوس بود شروع کرد به داد و هوار. 

 

سربازا لبخند زدن اما یکیشون گفت برید بعد شعار بدید 

 

اتوبوس حرکت کرد.  

احمدی احمدی حمایتت میکنیم. 

ای ول ای وله / ای ول احمدی یله/ ای ول 

احمدی دوست داریم. 

 

این سر و صداها باعث شد موتور سوارا و ماشینا شیر شن و عکسا رو بیارن بیرون. 

 

ملت همین جوری هاج و واج نگاه میکردن.  

 

 

اون مخالفا شروع کردن به فحش دادن. (اینم از دوستان با ادب)  دعوا شد. جدا کاری شروع شد. 

 

یهو یکی داد زد:  

درود بر مخالف من 

 

پ.ن: فهمیدیم کی طرفدارای مذهبیش بیشتره!!!!!!!! 

  

 (۳ در برابر ۵۰ تو دو تا اتوبوس) 

 

پ.ن.۲: اینام ذکر بعد از زیارت

  

ادامه داشت؛ ادامه داره .........

ایران آرامش میخواهد دعا کنید(۱۰) - سه + یک روایت فوق معتبر

صحنه ی دوازدهم: 

زمان: دو روز قبل انتخابات / روز بعد از امتحان خودم

مکان: طبقه مون

 افراد: من و هم اتاقیمو و چند نفر دیگه از هم ورودیا 

 

هم اتاقیم: امروز تو کارگران مشهد؛ گردهمایی حامیان محمود هس. بریم؟ ما که کاری نکردیم تا حالا! 

 

یکی از برو بکس: شنیدم خاتمی دیروز اومده مشهد؛ زیاد اومده بودن. بریم. 

 

بنده: باشه. بریم. 

 

یکی که تازه نظرش از میرحسین برگشته بود: اما نگاه کنید احمدی نژادم دروغ میگه؛ اما بین محمود و میر حسین اصلح محموده. 

 

یکی دیگه: محمود مورینیو ! 

  

(کمی اون ور تر از صحنه دو دقیقه بعد؛ دم در اتاق یه بنده خدا) 

بنده: شما نمیاین کارگران؟ 

 

بنده خدا: نه؛ الان نمیتونم. 

 

بنده: میگن دیروز خاتمی اومده خفن شلوغ بوده. 

 

بنده خدا: باشه سعیمو میکنم. 

  

اون تازه برگشته(صداش میومد): خب یکی این وسط داره دروغ میگه! اما اصلح محموده.

   

(بحث ادامه داشت تا خود اتوبوس)

..........  

 

صحنه ی  سیزدهم: 

زمان: ندارد 

مکان: ندارد 

 

شبا اتاقمون شده بود بحثگاه؛ تا ساعت ۲ شب. هر کی بود و نبود میومد اتاقمون.

صبحا خواب آلود میرفتیم سر کلاسا. اما فهمیدن اینکه کی دروغ میگه از همه مهمتر بود. 

  

 

............... 

صحنه ی چهاردهم: 

زمان: شب انتخابات 

مکان: اتوبوس حرم 

افراد: جمعی دانشجوی باحال 

 

(یه بنده خدا حامی خفن میرحسین) رفت تو اتوبوس تازه فهمید چه خبره! تا رفت درم ژشت سرش بسته شد. تا بسته شد ملت شروع کردن داد زدن.

هر چی داد میزد نمیشد. خب دموکراسی حکم میکنه سکوت بهتره اما اون قبول نمیکرد. 

 

افراد + راننده - (واسه مهندسا این منهاست!) اون بنده خدا:  

ای ول ای وله/ احمدی یله.   

احمدی احمدی / حمایتت میکنیم. 

 

محمود مورینیو! 

 

 احمدی دلاور پیرو خط رهبر 

 

.... (چند تا دیگه) 

 

اعتراض شد: چرا شعار میدین؟ 

یکی گفت: داریم از رئیس جمهورمون حمایت میکنیم. ممنوعه! 

اینم ذکرای! قبل از زیارت بروبکس. 

 

----------------- 

یک روایت معتبر: 

 

صحنه ی پانزدهم: 

زمان: ۲۵ خرداد (عصر و شب)

مکان: به سوی درب شمالی دانشگاه 

افراد: جمعی از طرفداران محمود و میرحسین و کروبی و رضایی 

 

جمعیت داشت پیش میرفت که یکی شعاری داد و بقیه هم تکرار کردن: 

 

 دانشجوی فردوسی مشغول درس و کاره  

وقت آشوب نداره 

 

برید بسازید برا دانشگا خودتون!

ادامه داره..................

ایران آرامش میخواهد دعا کنید(۹)

صحنه ی یازدهم: 

زمان: ندارد 

مکان: ندارد 

  

یه مدت توی خوندن اعداد بعد ممیز مشکل داشتم؛ اما الان این مشکل برطرف شده.  

فکر میکردم باعث سرافندگیمه.  

جدیدا فهمیدم مهندسا میتونن حتی خوندن عدد بعد ممیز رو بلد نباشن.  

 

برید فیلم مناظره ها رو ببینید تا بفهمید چی میگم!!!!!!!!! (شایدم مهندسای شهرسازی؛ عمران؛ معماری براشون زیاد بلد بودن خوندن عدد ممیز دار نیاز نباشه.......!!!؟ پول که ممیز نداره.)  

 

.................. 

 

ادامه داره.

ایران آرامش میخواهد دعا کنید(۸)

صحنه ی دهم: 

زمان: همین دو سه روز پیش 

مکان: توی اینترنت 

 

جایی نوشته بود این فیلم تبلیغاتی دوم دکتر همش خالی بندی بود.... مثلا اون دختر شهید... جنگ چند سال پیش بود؛ شهید چه طور میتونه دختر به این کوچولویی داشته باشه؟؟... 

 

جواب: جان من فیلمو ببینید بعد حرف بزنید... 

روی سنگ قبر نوشته: 

شهادت:۲۰/۶/۱۳۸۳ 

محل شهادت: بجنورد 

 

مگه نیروهای نظامی بعد جنگ نمیتونن شهید شن؟  

 

 

فکر کنید............. 

 

ادامه داره.............

ایران آرامش میخواهد دعا کنید(۷)

صحنه ندارد. 

زمان: الان 

مکان: یه جایی  

  

سوال: بگید اینو کی گفته؟  

(به قانون بازگردیم؛ به قانون اساسی، این بزرگترین میثاق ملت. به قوانینی که خود وضع کرده‌ایم پایبند بمانیم و آنها را اجرا کنیم. بدون این کار سنگ روی سنگ بند نخواهد ماند. )  

 

جواب: همه میدونن.....

 

 

قانون چی میگه؟ کجای قانون این طور اعتراضو گفته؟  

 

شورای نگهبان رو قبول ندارید؟ پس امام رو قبول ندارید؛... پس قانون شمایید!!!!!!!!

قضاوت با شما؟؟ (میفهمیم همه! نه؟)  

لطفا فکر کنید..................

 خانه ما ایران بیش از همیشه آرامش میخواهد؛ دعا کنید. 

ایران آرامش میخواهد نه خون بی گناهان...... 

ادامه داره...........

ایران آرامش میخواهد دعا کنید(۶)

صحنه ی نهم: 

زمان: یکی از همین روزای خدا 

مکان: اتاق خودمون 

 

یه میوه تو دستم بود (فکر کنم توت فرنگی) رو به هم اتاقیم کردم گفتم: 

من اینو با هر چی تو یخچاله (خالی نبود) مجانی بت میدم؛ فردا میای توی کلاسمون منو تایید کنی؟ یا در آینده توی یه انتخابات بهم رای بدی؛ فقط به خاطر اینکه من اینو بت همین جوری دادم. 

 

(...سکوت و لبخند...) 

 

........ 

باور کنید ملت ایران احمق نیستن (توهین از این بالاتر) به خاطر سیب زمینی؛ وام عقب افتاده؛ کت و شلوار و ... به کسی رای بدن؟  

 

ایران آرامش میخواهد دعا کنید(۵)

صحنه ی هفتم: 

زمان: سحرگاه شنبه ۲۳ خرداد- بعد از اذان

مکان: وسط خوابگاه ها به سمت نمازخونه 

 

(صدای پاره کردن و کندن عکس) 

هم اتاقیم: نگاه کن؛ دارن عکسای میرحسینو میکنن از در و پنجره ی اتاقشون. 

 

(میخواست داد بزنه: عکسا رو نکن) من: بیخیال بزا کارشو بکنه. 

 

 صبح روز بعد اینگار عکسای رو در اتاقا کم شده بود... اینگار بعضیا عکس نچسبوندن.  

اما اینگار عکسای احمدی نژاد زیادتر شد!!!!! 

 

وقتی رسیدم نمازخونه؛ ملت به هم تبریک میگفتن. 

 

....................... 

صحنه ی هشتم: 

زمان: هفته ی قبل انتخابات 

مکان: اتاقمون  

 

اس ام اس (پیامک خودمون) اومد:  

... توکل.توسل. تحمل 

راهبرد این هفته ی حامیان احمدی نژاد  ... 

 

 برا من که دیدم ملت میخواستن نشریه ی طرفدار احمدی نژاد رو حتی با عنوان این که بیت الماله پاره کنن؛ آب رو آتیش بود. 

 

 صحنه ی ششم رو دوباره بخونید... 

ادامه داره....

ایران آرامش میخواهد دعا کنید(۴) - متعصب کیست؟؟؟

صحنه ششم: 

زمان: بعد از مناظره (بخوانید میزگرد سیاسی) مهندس میرحسین و حاج مهدی کروبی - ساعت ۲ شب 

مکان: خوابگاه؛ اتاقمون 

 

هم اتاقیم: 

... ببین اگه اینا راست باشه من دیگه به احمدی نژاد رای نمیدم.   

یعنی تمام حرفای احمدی نژاد دروغ بود؟ 

اگه اینا که میرحسین گفت راس باشه؛ من به رضایی رای میدم... نه سفید میندازم. 

یعنی این همه دروغ گفت... 

 

یکی از همسایه ها: منم همینطور؛ یعنی این همه دروغ بود؟ ... من سفید میندازم.

 

من: یه جورایی موافقم.  

اما خود میرحسین گفت: داشتم میومدم یکی این نمودارها رو بهم داد... 

 

.... 

 

مقایسه کنید با: 

۱-پاره کردن نشریه جامعه اسلامی دانشگاه به جرم اینکه طرفدار احمدی نژاده جلوی مسئولاش. بدون حتی یه نگاه بهش 

۲-اینکه میرحسین هر چی میگه راسته. حتی اگه بگه ماست سفید نیس. 

۳-نخست وزیر امام (امام که نخست وزیر نداشت! داشت؟) دروغ نمیگه. 

۴-شب دفاعیات احمدی نژاد هیچ کدوم از طرفدارای میرحسین نبودن. 

۵-طرفدارای احمدی نژاد اکثر مناظره رو دیدن اما اونا فقط مناظره های میرحسینو دیدن. 

۶-(پس از انتشار سند عذرخواهی انگلیس از ایران) یکی: اینا همش دروغ محضه؛ تازه عذرخواهیش کو؟ این تقلبیه.....  

۷-یکی رو به من که کنار عکس احمدی نژاد (روی در اتاقمون) وایساده بودم: خفه شو... احمق کسیه که به احمدی نژاد رای بده...

 

 بازم بگم... بگم؟ 

 

قضاوت با خودتون کی متعصبه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

 

 

ادامه داره............