روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

یه سوال خاص ...

اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه
گفت :حاج آقا یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
گفتم :چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
گفت:من رفتنیم .
گفتم:  یعنی  چی؟
گفت: دارم میمیرم
گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟
گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.
گفتم: خدا کریمه، انشاالله  که بهت سلامتی میده
با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم خدا کریم نیست؟
فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرش
گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟
گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم از خونه بیرون نمیومدم
کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن
تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم
خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم
اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت
خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد
با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن
آخه من رفتنی ام و اونا انگار نه
سرتونو درد نیارم من کار میکردم اما حرص نداشتم
بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم
ماشین عروس که میدیم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردم
گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم
مثل پیر مردا برا همه جونا و آرزوی خوشبختی میکردم
الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و ناز وخوردنی شدم
حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن و
قبول میکنه؟
گفتم: بله، اونجور که یادگرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه
 آرام آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر داشت میرفت گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟
گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!!
یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟
گفت: بیمار نیستم!
هم کفرم داشت در میومد وهم ازتعجب داشتم شاخ دار میشدم گفتم: پس چی؟
گفت: فهمیدم مردنیم، رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم گفتن: نه گفتم: خارج چی؟ و باز گفتند : نه! خلاصه حاجی

 مارفتنی هستیم کی ش فرقی داره مگه؟ باز خندید و رفت و دل منو با خودش برد



از اینجا

عیدتون مبارک

جواد الائمه (علیه السلام):

«آن که بر مرکب شهوات می‌راند، لغزش‌های نابخشودنی دارد.»


آخرین اخبار

برای خیلیا که نمی دونن:


سیدحسین سیدموسوی مسئول روابط عمومی دانشگاه فردوسی مشهد در گفت‌وگو با خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس، با اعلام این خبر گفت: ضارب دانشجوی دختر دانشگاه فردوسی مشهد که توسط نیروی انتظامی مشهد شناسایی شده بود، روز گذشته دستگیر شد.


وی افزود: تمامی اخبار و شایعه‌ها در خصوص تجاوز به این دانشجوی دختر را تکذیب می‌کنم و طبق مستندات از زمان ورود این دانشجو به دانشگاه فردوسی مشهد تا زمان تماس با اورژانس تنها شش دقیقه زمان سپری شده و ضارب دستگیر شده در این فاصله کوتاه زمانی فرصتی برای آزار و اذیت این دانشجو نداشته است.

سیدموسوی خاطرنشان کرد: نیروی انتظامی بلافاصله پس از دستگیری ضارب این دانشجو، صحنه درگیری را بازسازی کرده است و این ضارب در حال حاضر برای ادامه مراحل قانونی در اختیار نیروی انتظامی است.

مسئول روابط عمومی دانشگاه فردوسی مشهد تصریح کرد: ضارب دستگیر شده در بازجویی اولیه اعتراف کرده است که تنها یک ضربه به دانشجوی دختر زده و بعد از آن صحنه را ترک کرده است.

براساس این گزارش، هفته گذشته یک دانشجوی دختر دانشگاه فردوسی مشهد پس از ورود به این دانشگاه از ناحیه گونه مضروب شد که رسانه‌های معاند نظام بحث تجاوز به این دانشجو را مطرح کرده و با مانور رسانه‌ای بر روی این شایعه بنای ایجاد آشوب در دانشگاه‌ها داشتند که پزشکی قانونی و حتی پدر و مادر این دختر دانشجو در گفت‌و‌گو با خبرگزاری فارس، تجاوز به این دانشجو را رد کردند.



http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=9003230277


اللهم عجل لولیک الفرج

تجاوز در دانشگاه فردوسی ... از حرف تا واقعیت

به جای متن خودم: 

 

مسئول روابط عمومی دانشگاه فردوسی مشهد تأکید کرد: آنچه رسانه‌های بیگانه اعلام کرده‌اند که به یک دختر دانشجو در دانشگاه تجاوز شده، دروغی بیش نیست و حتی پزشکی قانونی نیز تجاوز به این دختر دانشجو را رد کرده است.

سیدحسین سیدموسوی مسئول روابط عمومی دانشگاه فردوسی مشهد در گفت‌وگو با خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس، درباره ادعای رسانه‌های بیگانه مبنی بر تجاوز به یک دختر دانشجو در دانشگاه فردوسی مشهد، گفت: یکی از دانشجویان دختر خوابگاهی دانشگاه فردوسی مشهد ساعت 13:27 روز یکشنبه 15 خرداد وارد دانشگاه شد و در فاصله حدود 150 تا 170 متری درب شمالی دانشگاه و در فضای سبز مشجری که وجود داشت به دلیل نامعلومی به زمین ‌خورد و مشخص نیست فردی به وی ضربه زده و یا با توجه به اینکه چاله‌ای در آن نزدیکی حفر شده بود، خود به زمین افتاده است.

وی افزود: 2 نفر از مراجعان دانشگاه وضعیت این دختر دانشجو را مشاهده کردند و بلافاصله با اورژانس تماس حاصل کردند که اورژانس نیز زمان حضور خود را در محل حادثه ساعت 13:33 اعلام کرده است.

سیدموسوی خاطرنشان کرد: این دانشجو به هیچ عنوان بیهوش نبوده است و حتی به یکی از افرادی که نزدیک وی بود اعلام می‌کند با دوستم تماس حاصل کنید که در نهایت با مراجعه دوستش در ساعت 13:40 به خوابگاه مراجعه می‌کند.

 به جای نوشته خودم که قرار بود بزارم اینو می فرستم:

 

مسئول روابط عمومی دانشگاه فردوسی مشهد در ادامه تصریح کرد: نگهبان خوابگاه پس از اینکه این دختر دانشجو به خوابگاه مراجعه می‌کند با رئیس اداره خوابگاه‌های دانشگاه فردوسی مشهد تماس حاصل کرده و موضوع را با وی در میان می‌گذارد که در نهایت به علت ضربه‌ای که به گونه این دختر دانشجو وارد شده بود، در ابتدا به بیمارستان امام رضا(ع) و سپس به بیمارستان امدادی مشهد منتقل و در آنجا بستری می‌شود.

این مقام مسئول در دانشگاه فردوسی مشهد تأکید کرد: روز گذشته نیز مشخص شد که گونه این دختر دانشجو شکسته است و هیچ مشکل خاص دیگری ندارد و آنچه رسانه‌های بیگانه اعلام کرده‌اند که به این دختر دانشجو در دانشگاه تجاوز شده است، دروغی بیش نیست و حتی پزشکی قانونی نیز تجاوز به این دختر دانشجو را رد کرده است.

سید موسوی در پایان خاطرنشان کرد: طبیعتاً رسانه‌های بیگانه با نزدیکی سالگرد حوادث خرداد سال 88 سعی دارند به هر بهانه‌ای در کشور بلوا ایجاد کنند.

به گفته وی حراست دانشگاه فردوسی مشهد همچنان به‌صورت جدی پیگیر این موضوع است. 

 

 

پ.ن۱: نوشته خودم رو بعدا می فرستم.   

پ.ن.۲: بامداد دوشنبه تجمعی برگزار شد برای تجاوز تو دانشگاه که عده ای از اون استفاده سیاسی کردن.

پ.ن.۳: امروز هم تو دانشگاه تجمع بود ولی صد نفر هم نمی شدن. 

پ.ن.۴: بخوانید صحبت های مسئول بسیج دانشگاه رو از اینجا

پ.ن.۵: اللهم عجل لولیک الفرج

واسه خودم

ممکنه زندگی روی زمین گرون و سخت باشه ولی حداقل یه سفر سالیانه و مجانی

به دور خورشید رو با خودش داره...!!!



ای خواجه درد هست و لیکن طبیب نیست

اقامت چهار روزه من تو تهران داره تموم میشه... باید کم کم برگردم مشهد.

این شعر تقریبا حال و روز منه!:

زین گونه ام که در غم غربت شکیب نیست
 گر سر کنم شکایت هجران غریب نیست


 جانم بگیر و صحبت جانانه ام ببخش
 کز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست


 گم گشته دیار محبت کجا رود
نام حبیب هست و نشان حبیب نیست


عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد
 ای خواجه درد هست و لیکن طبیب نیست


 
در کار عشق او که جهانیش مدعی ست
 این شکر چون کنیم که ما را رقیب نیست


 جانا نصاب حسن تو حد کمال یافت
 وین بخت بین که از تو هنوزم نصیب نیست


گلبانگ سایه گوش کن ای سرو خوش خرام
کاین سوز دل به ناله ی هر عندلیب نیست

یادی از شهید کاوه

امروز یک خرداد، روز ولادت شهید کاوه ست.

یک سال پیش چنین روزایی یادآور تلفن همراهمو رو گذاشتم رو این روز


باشگاه کیک بوکسینگ که می رفتم، استاد موقع نظم بهمون می گفت نظم گرفتن رو باید از کاوه یاد گرفت وگرنه کردستان سقوط می کرد.


 

عباس جوادی همرزم شهید کاوه:

برادر کاوه برای دادن مسئولیت به افراد، گاهی از یک شیوه ی مخصوص استفاده می کرد؛ مثلا اگر نمی خواست یک فرمانده ی گروهان را به عنوان جانشین گردان معرفی کند، او را مدتی در لیست پایین تر می گذاشت تا ببیند در روحیه ی او چه تغییری به وجود آمده است و در ذهن او چه می گذرد . این یک نوع ارزیابی بود که کاوه از نیروهایش داشت و من نمونه های زیادی را سراغ دارم .



راهش پر رهرو باد...

اللهم عجل لولیک الفرج

عصر جمعه


1- اخبار دانشگاه فردوسی:


به همت جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه فردوسی، روز شنبه 30 اردیبهشت ماه 1390 همایش "بررسی آخرین تحولات جهان اسلام 5" با عنوان "من الخرمشهر الی بیت المقدس" با حضور‫محی الدین الحلمی الغندور، دبیرکل حزب الاحرار مصر و عضو جمعیت جوانان مصر و از رهبران انقلاب اسلامی مصر در دانشکده الهیات برگزار خواهد گردید.



همچنین در روز چهارشنبه ۴ خرداد، همایش "بررسی آخرین تحولات خاورمیانه 6" با عنوان "من الخرمشهر الی بیت المقدس" با حضور قاسم الهاشمی مسئول لجستیک و پشتیبانی انقلابیون بحرین برگزار خواهد شد.




2- یه فردی تو آمریکا اعلام کرده طبق روایت کتاب مقدس در 31 اردیبهشت (21 می) زلزله ای در تمام دنیا رخ می دهد و پایان دوران فرا می رسه!

وقتی این خبر رو دیدم، یاد فیلم سینمایی Knowing افتادم که می گفت فلان تاریخ فلان حادثه رخ میده و بعد پایان دوران رو پیش بینی کرده بود.

یاد اون پیرمردی تو فیلم، در پمپ بنزین می گفت:سال 2000 هم اینا رو گفتن اما اتفاقی نیفتاد....




بعد التحریر:


عصر یک جمعه دلگیر  دلم گفت بگویم، بنویسم!



که چرا عشق به انسان نرسیدست؟    چرا آب به گلدان نرسیدست؟



و هنوزم که هنوز است    غم عشق به پایان نرسیدست!



بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید   بنویسد که هنوزم که هنوز است



چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیدست؟   چرا کلبه احزان به گلستان نرسیدست؟



عصر این جمعه دلگیر وجود تو   کنار هر بیدل آشفته شود حس!  



تو کجایی گل نرگس؟





اللهم عجل لولیک الفرج

شرح حال نامه

تهرانم...


۱- اومدم تهران....

اما نه به خاطر فرار از مسئولیت ... نه مث بن علی! (حاج مهدی عبدخدایی چند وقت پیش توی یه جلسه به خصوصی با عذرخواهی از خانم ها گفتش که بن علی مث شاه با زن ها بزرگ شده بود به همین علت این جوری فرار کرد.)


اومدم چون خسته شدم، یا به قول مولانا زین همرهان سست عناصر دلم گرفت ... کارامو سر و سامون دادم و بقیه کار رو سپردم دست یکیو اومدم....

با شهدای گمنام دانشگاه و بعد امام رضا (علیه السلام) وداع کردمو اومدم....



2- توی آخرین جلسه برنامه "سینما و گذر از آخر الزمان" بعد پخش فیلم سینمایی "پیشگویی knowing" نقاد فیلم حرف جالبی زد:

الماس که استخراج میشه هیچ ارزشی نداره تا این که تراش می خوره و برای مردم جذاب میشه! تمدن غرب الماس کوچیکی داره که به زیبایی تراشش داده اما ما الماسی داریم که به وسعت کوه دماونده اما ما تراشش ندادیم.... ما دین و فرهنگی عالی داریم اما نتونستیم (شایدم نخواستیم) به مردم جهان این زیبایی رو نشون بدیم....




3- خبر خوشی چند روز پیش بهم دادن اما خوشحال نشدم، چون کسی نبود که خوشحالیمو باهاش قسمت کنم!

بی تفاوت!!! از کنارش گذشتم...



4- مواظب جاسوس های خدا باشید!



5-اللهم عجل لولیک الفرج