روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

سکوت ...

هر جا به این دو تا غزل حافظ عمل نکردم، یه ضربه خوردم حتی از بهترین دوستام:

حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست / که آشنا سخن آشنا نگه دارد


و


دردم نهفته به ز طبیبان مدعی / باشد که از خزانه غیبم دوا کنند



روایتی از نگرانی

وقتی خبر تصادف کشتی نفتی ایرانی رو شنیدم، شدیدا نگران حال دوستی قدیمی شدم. همون که بعد از رفتنش بارون میومد ...
خبر که بهم رسید توی کلاس آموزشی زلزله بودم، رفتم خبرها رو چک کردم و اسم ها رو یکی یکی و با دقت بالا پایین کردم.
اسمش توی لیست نبود، بهش با سروش پیام دادم که خوشحالم که سالمه. نوشت که نگران دوستام هستند که توی کشتی هستند....

شب که رسیدم خونه، به مادرم گفتم که یک کشتی تصادف کرده و دوستم توی کشتی نبوده. مادرم برای یکی از اقوام بسیار دور نگران بودش که توی همون نفت کش بوده و حالا خبری ازش نیست.
کاری به این ندارم که چطور کشتی نفت کش با یک کشتی چینی برخورد کرده، فقط دعا می کنم که حرف ها راست باشه و خدمه نفت کش چه ایرانی و چه غیر ایرانی توی موتورخونه کشتی سالم باشند و نجات پیدا کنند ...

پ.ن.1: اللهم عجل لولیک الفرج

یاد دوست با شلغم و قرصای خواب آور ...

چند روز قبل سرما خورده بودم، تا دیروز با خوردن قرص و دارو بهتر شدم! این قرص های سرماخوردگی، اکثرا خواب آورن. اونقدر هم کار دارم که خواب باعث میشه کارام هی عقب بیفتن!!!

شلغم و پرتقال و آویشن و بابونه دواهای بهتری هستن!  خواب آور نیستن حداقل...


نوشتم شلغم.

شلغم که می خورم یاد خوابگاه فردوسی می افتم. توی سرمای مشهد شلغم می خریدیم، بار میذاشتیم و خوب که بوش می پیچید توی راهروها، اتاق بغلی ها و دوستا رو زنگ می زدیم که پاشو بیا شلغم خورون داریم. شلغم خالی! شلغم با کاهو! شلغم با همه چی!!! اون سال فکر کنم هیچ کس مریض نشد!

چه قدر زود گذشت! چه دوستای خوبی...


نوشتم آویشن

توی زمستون سال سوم دانشگاه سرما خورده بودم، هی دم به دم آویشن دم می کردم و می خوردم... یه دوستی بلند گفت اینجا بوی چی میاد، شلغم بار گذاشتن. یه لیوان بهش آویشن و بابونه دادم. چای رو ترک کرد، آویشن خور شد!


نوشتم قرص های خواب آور.

بد نیست یادی از دوستی بکنم که مدتی پیش نخواست دوستیشو ادامه بده و زد زیر دوستی ها و کارهایی که براش انجام دادم. چند باری رفتم پیشش، جواب نداد! گفت قبلا همکار بودیم، دوست نبودیم! راست می گفت مدتی با هم کار می کردیم و قرار بود بیشتر هم کار کنیم! خدا رو شکر که شراکتمون توی دنیا و آخرت بیشتر نبود!!! دیگه به هم سلام هم نمی کردیم. اون توی این مدت دو بار رفت کربلا و من هم توی این مدت رفتم مشهد و کرمانشاه و قم. نه از هم خداحافظی کردیم نه سلام. شماره ها رو هم از گوشی ها حذف کردیم. همسایه بودیم و همه ش می دیدمش ولی سعی می کردیم توی کوچه و خیابون از کنار هم رد نشیم (کوچه های تنگ آشتی کنون بودن، این کوچه ها اینقدر عریض شدن که دوستم باشی، نمی فهمی کی داره از اون ورش رد میشه).

گذشت تا این که یه روز خودش اومد سلام کرد. نمی دونم که چی شد یکی فهمید واسطه شد (من که قهر نبودم اما قهر به اسم من نوشته شد!).  امروز یهویی با هم، هم مسیر شدیم ... چه طوری دنیا می چرخه و عوض میشه ... 

بخشیدم ولی دلم نمی خواد یه بار دیگه یکی بیاد اینطوری باهام بازی کنه و دوستی رو شراکت بدونه!!! حواسم باشه که قبل از دوستی، طرف رو آزمایش کنم!


پ.ن.1: شاعر نوشته و خواننده خونده که:  از امروز هر شبم گریه است با یه حس عذاب آور /  شب و روزام یکی می شن با این قرص های خواب آور!!!


پ.ن.2: از امام صادق (علیه السلام) یه حدیثی با این مضمون نقل شده: شلغم بخوید و خواص شلغم را به دشمنان نگویید ...


پ.ن.3: چقدر امشب نوشتم!!!


پ.ن.4:  اللهم عجل لولیک الفرج

تنهایی؟

بعضی اوقات حس می کنین که کسی دور و برتون نیست، دوستاتون هم دیگه دور و برتون نیستن،


اوج تنها بودن رو حس می کنین،


خیلی ناراحت هستید و انبوه مشکلات رو روی دوشتون حس می کنید،


اما یادتون باشه، همیشه خدایی هست که می تونه تموم ورق ها رو برگردونه و دنیا رو زیر و رو کنه و تموم درهای بسته رو باز و ذهن های آماده جنگ با شما رو دوست شما کنه،


یادم باشه وقتی خدا ورق ها رو در آخرین لحظه برگردوند، همیشه ممنومش باشم.


خدایا شرمنده تم که بعضی اوقات تو رو از خاطرم بردم...



پ.ن.1: بلاخره درسم تموم شد. از اواخر هفته بعد، خدا بخواد، داستانی که داشتم می نوشتم رو ادامه میدم.


پ.ن.2: اللهم عجل لولیک الفرج

از خون دل

یه بار دیگه این شعر حافظ رو ناقص پست کرده بودم، اما چون این روزا این شعر رو زیاد می خونم، کاملشو میزارم:


از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه / انی رایت دهرا من هجرک القیامه

(همانا من از دوری تو دنیا را به صورت قیامت می بینم)


دارم من از فراقش در دیده صد علامت / لیست دموع عینی هذا لنا العلامه

(چشمه اشکم خشک شده است، این علامتی برای ماست)

 

هر چند کازمودم از وی نبود سودم / من جرب المجرب حلت به الندامه

(پشیمانی برای کسی که آزموده را می آزماید، رواست)

 

پرسیدم از طبیبی احوال دوست گفتا / فی بعدها عذاب فی قربها السلامه

(دوری از او رنج و عذاب است، در کنار او بودن آسایش است)

 

گفتم ملامت آید گر گرد دوست گردم / و الله ما راینا حبا بلا ملامه

(به خدا قسم هیچ دوست داشتنی را بدون ملامت ندیدم)

 

حافظ چو طالب آمد جامی به جان شیرین / حتی یذوق منه کاسا من الکرامه

(تا این که کاسه ای از کرامت او بنوشد)


پ.ن.1: مصرع های دوم خودشون یه کلاس عربی هستن! توی پرانتزها، ترجمه دست و پا شکسته مصرع های دوم رو نوشتم!!! یه مقدارشم از این سایت دیدم ...


پ.ن.2: قهرمانی تیم ملی بسکتبال توی آسیا مبارکمون باد!....


پ.ن.3: اللهم عجل لولیک الفرج