روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

خاطره نامه!

یادم میاد  

 

پارسال دوم مرداد: 

  

بعد از ظهر رسیدیم به مرز زمینی ایران با عراق 

احساس افتخار دیدن کشورم با همه خوبیا و بدی هاش  

احساس افتخار به خاطر داشتن خاکی که براش هشت سال جنگیدن

 

شاید باورم نمی شد که صبح بعد از نماز تو حرم امام حسین (علیه السلام) و حضرت ابوالفضل (علیه السلام) بودم....

 

 

دو سال پیش دوم مرداد: 

تازه از هواپیما پیاده شده بودیم، برای کارای ورود به کشور صف کشیده بودیم  

شانس اوردیم که اون شب نمازمون قضا نشد!  

باورم نمی شد که چند ساعت قبلش رو به کعبه بودم.  

یه مداح ایرانی با گروهش برای خداحافظی اومده بود...... اشک وهابی ها رو هم در اورد!  

کعبه

  

چشم حسود کور شه!

هفت آسمون دنیا باید که غرق نور شه  

 
یه جور دیگه خدا خواست چشم حسودا کور شه
 

دلای دشمنامون امسال چه بد می سوزه 


تولد حسین و خامنه ای یه روزه

۲۴ تیر نامه

24 تیر ماه ولادت شاه کربلا، امام حسین (علیه السلام)

 

 

و

  

ولادت رهبر حسینی مون بر همه مبارک. 

شناسنامه رهبر 

حسین سید و سالار خامنه ای نگه دار. 

 

سلامتی رهبر صلوات

یادی از مرحوم ابوالفضل سپهر / اتل متل یه بابا

اتل متل یه بابا
دلیر و زار و بیمار
اتل متل یه مادر
یه مادر فداکار

اتل متل بچه‌ها
که اونارو دوست دارن
آخه غیر اون دوتا
هیچ کسی رو ندارن

مامان بابا رو می‌خواد
بابا عاشق اونه
به غیر بعضی وقتا
بابا چه مهربونه

وقتی که از درد سر
دست می‌ذاره رو گیجگاش
اون بابای مهربون
فحش می‌ده به بچه‌هاش

همون وقتی که هرچی
جلوش باشه می‌شکنه
همون وقتی که هرچی
پیشش باشه می‌زنه

غیر خدا و مادر
هیچ‌کسی رو نداره
اون وقتی که باباجون
موجی می‌شه دوباره

دویدم و دویدم
سر کوچه رسیدم
بند دلم پاره شد
از اون چیزی که دیدم

بابام میون کوچه
افتاده بود رو زمین
مامان هوار می‌زد
شوهرمو بگیرین

مامان با شیون و داد
می‌زد توی صورتش
قسم می‌داد بابارو
به فاطمه ، به جدش

تو رو خدا مرتضی
زشته میون کوچه
بچه داره می‌بینه
تو رو به جون بچه

بابا رو کردن دوره
بچه‌های محله
بابا یه هو دوید و زد تو دیوار با کله

هی تند و تند سرش رو
بابا می‌زد تو دیوار
قسم می‌داد حاجی رو
حاجی گوشی رو بردار

نعره‌های بابا جون
پیچید یه هو تو گوشم
الو الو کربلا
جواب بده به گوشم

مامان دوید و از پشت
گرفت سر بابا رو
بابا با گریه می‌گفت
کشتند بچه‌هارو
بعد مامانو هلش داد
خودش خوابید رو زمین
گفت که مواظب باشین
خمپاره زد، بخوابین

الو الو کربلا
پس نخودا چی شدن؟
کمک می‌خوایم حاجی جون
بچه‌ها قیچی شدن

تو سینه و سرش زد
هی سرشو تکون داد
رو به تماشاچیا
چشاشو بست و جون داد

بعضی تماشا کردن
بعضی فقط خندیدن
اونایی که از بابام
فقط امروزو دیدن

سوی بابا دویدم
بالا سرش رسیدم
از درد غربت اون
هی به خودم پیچیدم

درد غربت بابا
غنیمت نبرده
شرافت و خون دل
نشونه‌های مرده

ای اونایی که امروز
دارین بهش می‌خندین
برای خنده‌هاتون
دردشو می‌پسندین

امروزشو نبینین
بابام یه قهرمونه
یه‌روز به هم می‌رسیم
بازی داره زمونه

موج بابام کلیده
قفل در بهشته
درو کنه هر کسی
هر چیزی رو که کشته

یه روز پشیمون می‌شین
که دیگه خیلی دیره
گریه‌های مادرم
یقه تونو می‌گیره

بالا رفتیم ماسته
پایین اومدیم دروغه
مرگ و معاد و عقبی
کی میگه که دروغه؟

حکایت مسلمان نامسلمان

 

صد مسلمانی از تو در فریاد و باکت هیچ نیست   

این چه بی باکیست؟ ای از کافران بی باک تر!  

 

هلالی جغتایی

دوست

این پست قبلی رو نقض نمی کنه! 

 

رشته ای بر گردنم افکنده دوست 

می کشد آنجا که خاطرخواه اوست  

 

نه از بی مهری است 

 رشته عشق است و بر گردن نکوست  

 

 

 

آخرین گناه!!!

 

چه کسم من چه کسم من که بسی وسوسه مندم  

گه از آن سوی کشندم، گه از این سوی کشندم  

 

 

مولانا

 

توبه

یادی از فرمانده رشید کردستان

گر کاوه رفت پتک گرانش هست هنوز 

فریاد سرخ صاعقه سانش هنوز هست 

 

شهید کاوه 

 

 

گر شیر مرد جبهه اسلام شد شهید 

بانگ رحیل رهروانش هست هنوز 

 

مشهد 

 

 

بر چشم خصم خواب از این پس حرام باد 

گر کاوه رفت پتک گرانش هنوز هست 

 

برای اونایی که امسال میرن مشهد شهدای غرب ایران....... 

راه کاوه پر رهرو باد.... 

صلوات

بین همه عشقای عالم، عشق است ابالفضل

 

صل علی سیدنا ابالفضل 

  

 

تو ابوفاضلی باب حاجات دلی / نام زیبایت بود رافع هر مشکلی   

 

بر در تو سائلم، سائل بوفاضلم / یا عباس، یا عباس، یا ابالفضل 

 

 

 علمدار

 

   

 یا کاشف الکرب عن وجه الحسین  

 

حرم

صل علی سیدنا ابالفضل  

ترتیل دلنشین

یک روز در حالی که از کنار مسجد النبی (صلی الله علیه و آله) 

میگذشتم بسیار تحت تاثیر قرائت امام جماعت مسجد النبی  قرار گرفتم. 

در آن لحظه جوانی را دیدم که به من گفت:  

چیزی فکر شما را به خود مشغول کرده است؟ 

گفتم: آری، ترتیل زیبای امام جماعت. 

ایشان گفت: یک روز بعد از نماز پیش امام جماعت مسجد رفتم و همین مطلب را  

عنوان کردم و از وی درخواست کردم در صورت امکان نوار کاست  

محتوی ترتیل خودش را به من بدهد. 

ایشان از من پرسید: اهل کجایی؟ 

گفتم: ایران 

او گفت:  

ترتیل امام جمعه تهران (سید علی خامنه ای) به مراتب از ترتیل من بهتر است. 

 

حجت الاسلام جلالی