روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزنوشت های مسافر شب مهتاب

روزنوشت های مسافر شب مهتاب

به آسمان که رسیدند گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!

کلاس دنیا

امشب با یکی همراه شدم چنددقیقه ای با هم حرف زدیم....

یه حرف جالب زد، گفت دنیا کلاس هستش، یا می شینی سر کلاس یا مجبورت می کنن که بشینی سر کلاس.

یا به پدر و مادرت احترام میزاری یا آخرش جایی کارت گیر می کنه که نیازمند دعای پدر و مادرت بشی ... و هر چیز دیگه ای که به فکرت میاد تو این کلاس هستش


راست می گه. حالا می خوای بشینی سر کلاس یا نمی خوای و مجبوری که بشینی؟



بی ربط: و الله که شهر بی تو مرا حبس می شود، آوارگی کوه و بیابانم آرزوست


پ.ن.1: اللهم عجل لولیک الفرج




به یاد طیب

11 آبان سال 42 طیب حاج رضایی با خالکوبی رضاخان روی بدنش، با حکم دادگاه نظامی  در پادگان حشمتیه تهران اعدام شد....


به روایت سید تقی درچه‌ای، «در تمام کتابخانه های عمومی قم مثل مسجد اعظم، کتابخانه فیضیه، کتابخانه‌ی حضرت معصومه و کتابخانه‌های دیگری که دایر بود و طلبه‌هایی که در حجره بودند، همگی آن شب پانزده هزار نفر از سربازان امام زمان (عجل‌الله تعالی فرجه الشریف) و امام صادق (علیه‌السلام) برای مرحوم طیب و حاج اسماعیل رضایی نماز وحشت خواندند. من فکر نمی‌کنم برای هیچ آیت‌اللهی شب اول قبر پانزده هزار نماز وحشت خوانده شود.»


«پدرم، عجیب حساسیت و علاقه به خاندان عصمت و طهارت به‌خصوص حضرت امام حسین (ع) داشت و این را واقعاً می‌گویم که عاشق او بود، حتی در برابر بعضی اعتراضات مادرم در مورد بعضی خرج‌هایش می‌گفت من زندگی‌ام و پولی را که بدست می‌آورم؛ دو قسمت می‌کنم یک قسمت آن را خرج خودم می‌کنم، و قسمت دیگر را خرج امام حسین (ع)، حالا یا برای او عزاداری می‌کنم یا به راه او خرج می‌دهم.»


پ.ن.1: هر وقت که حرم سید الکریم یا همون شاه عبدالعظیم حسنی می رم، بعد از زیارت سه امامزاده و قبر علما و قائم مقام فراهانی و ستارخان، توی قسمت شرقی سر وقت قبر طیب حاج رضایی هم میرم، معمولا قبرش شسته ست و چند نفری هم دارن فاتحه می خونن...


پ.ن.2: اللهم عجل لولیک الفرج

کارتن خواب

متاسفانه درشبهای اخیر درشهرتهران اون هم دریک پارک دونفر کارتن خواب براثرسرما جان باختند و هیچ صدایی از مدعیان بر نیومد ...

آیا باید حتما قالیباف شهردار باشه تا صداشون در بیاد و کسی کاری کنه؟


پ.ن.۱: اللهم عجل لولیک الفرج

امروز

عمر ابن سعد می خواست که حاکم ری بشه و از گندم شهر ری بخوره ... ولی نگاه کنید که امروز چه خبر بود و چی شد...



اربعین امام حسین (ع) تسلیت

شکایت از وزیر سابق

جنبش عدالتخواه دانشجویی با تنظیم شکایتی خواستار محاکمه آخوندی در مورد زیان‌های عملکرد چندساله‌اش در سمت وزیر راه شد:
کشته‌شدن ۳۵ نفر در حادثه قطار سمنان

جان‌باختن ۶۵ نفر در حادثه هواپیمای یاسوج

افزایش ۱۲۰ درصدی قیمت مسکن
بی‌خانمانی ۵۰۰ هزار خانواده متقاضی مسکن مهر
خسارت ۴۰ میلیارد دلاری در قرارداد بویینگ


شکایت رسمی جنبش عدالتخواه دانشجویی از عباس آخوندی، وزیر مستعفی وزارت راه و شهرسازی

با عرض سلام و ادب
دادستان محترم کل کشور، جناب آقای منتظری

بنا به رسالت احقاق حقوق مردم از سوی حاکمیت و قوه قضائیه، جنبش عدالتخواه دانشجویی، خواستار رسیدگی دقیق و هرچه سریعتر، به جرایم 6 ساله وزیر راه و شهرسازی است.
ملت ایران هنوز که هنوز است از داغ عزیزانشان در حادثه قطار سمنان و هواپیما تهران-یاسوج سوگوارند.
توقف بیش از 500 هزار واحد نیمه کاره مسکن مهر، کاهش 50 درصدی ساخت و ساز کشور، و افزایش بی سابقه قیمت مسکن جرم هایی نیست که بتوان به سادگی از آنها چشم پوشید.
البته موازد فوق الذکر، تنها بخشی از خسارات عظیم این شخص به مردم و نظام است.

لذا از شما انتظار می رود به دور از هرگونه ملاحظه نام و شهرت و پیوندهای سببی و نسبی عباس احمد آخوندی، در مورد زیان های عملکرد چندساله ی شان در سمت وزیر راه و شهرسازی جمهوری اسلامی ایران تصمیم گیری کرده و نسبت به محاکمه وی اقدام نمایید.
جنبش عدالتخواه دانشجویی

جای مسیح علی‌نژاد را می‌دانم، انصار حزب‌الله کجاست؟

 وحید اشتری

۱.چند روز پیش خانم #گلاره_ناظمی داور بین المللی فوتسال ایران در رقابت‌های دانشجویان جهان حاضر نشد با بازیکنان مرد دست بدهد و به سبک ژاپنی‌ها ادای احترام کرد. داوری بازی اسرائیل و کانادا را هم که به وی سپردند از قبولش امتناع کرد. وقتی مسئولین برگزاری گفتند مسائل سیاسی را نباید وارد ورزش کنید گفت "من به احترام قوانین سرزمینی که در آن زندگی می کنم نمی توانم این بازی را سوت بزنم." (منبع: yon.ir/S7oZq)


۲.#مائده_برهانی لژیونر ایرانی است که اصرارش برای بازی با حجاب در اروپا بر سر زبانهاست و اکنون در لیگ ترکیه است. ماجرای به مشکل خوردنش بخاطر حجاب در بازی هفته گذشته را اینگونه توضیح داده است: «زمانیکه برای گرم کردن وارد سالن شدم ناظر بازی به مربی تیم اعلام کرد که با حجاب نمی‌توانم بازی کنم. مدیرعامل باشگاه نیز که در سالن حضور داشت با من صحبت کرد که بدون حجاب بازی کنم که من نپذیرفتم. گفتم در قرار داد من ذکر شده که فقط با پوشش حجاب بازی می کنم و با پذیرش این معیار قرارداد را امضا کردم.»

مائده برهانی در آن بازی با کسب ۲۶ امتیاز به ستاره زمین تبدیل شد و عامل اصلی برد ۳ بر ۲ تیمش شد. (منبع: yon.ir/sjClW)


۳.هفته پیش لژیونر هندبال کشورمان #محسن_باباصفری، در لیگ باشگاههای اروپا در بازی رفت و برگشت حاضر نشد در برابر نماینده رژیم اشغالگر قدس بازی کند. وقتی در مورد احتمال حذف و جریمه به وی گفتند پاسخ داد "من به ارزش های کشورم احترام می گذارم و پای همه مشکلات آن می ایستم." (منبع: yon.ir/7FUD5)


چند روز پیش بچه‌های #جنبش_عدالتخواه برای استقبال از محسن باباصفری با گل و تندیس رفتند فرودگاه. عکس‌ها و فیلم‌هایی که پهلوان مثل یک مسافر معمولی چمدان بدست در غربت کامل دارد وارد کشور می‌شود را دیدم خیلی غصه خوردم. حتی یک نفر از مسئولین فدراسیون، نماینده‌های مجلس، وزیر، وکیل یا سازمان‌های عریض و طویلی مثل بسیج ورزشکاران که برای حمایت از همین موارد در ۴۰ سال گذشته جمهوری اسلامی با پول بیت‌المال درست شده‌اند به فرودگاه نرفته بودند.

 از این نمونه‌ها زیاد است. بخشی از مشکلاتی که الآن در مردمی شدن خیلی از ارزش‌های اصیل داریم بخاطر مدیران دشمن شناس دوست فراموش است. در غلبه نگاه سلبی و عدم حمایت از نمونه‌های ایجابی از مدیران بدتر، مجموعه‌ های مردمی و تشکل‌های دانشجویی و الباقی‌اند.
 
در استقبال از امثال ناظمی و باباصفری و برهانی می‌شود حدس زد #مسیح_علی‌نژادها، #مهدی_رستم‌پورها و سایر کبک‌هایی که #آزادی_یواشکی و #بباز_علیرضا را سر نیزه می‌کنند الآن زیر کدام برف سر کرده‌اند، ولی هرچقدر فکر می‌کنم نمی‌فهمم دوستانی که برای حجاب راهپیمایی می‌کنند یا در اعتراض به شجاعی و حاج صفی نوت می‌زدند یا برادران انصار حزب الله که برای این موارد عمدتا رگ گردنی می‌شوند کجا هستند؟

متن پاییزی

بدترین اتفاق در پاییز آن است،

که کسی برود؛

رفتن‌های پاییز
با رفتن های دیگر فرق می‌کند،
رفتن‌های پاییز
در سکوت انجام می‌شوند،
رفتن‌های پاییز
شوخی سرشان نمی شود،
و زندگی این را به ما خوب یاد داده بود.

آدم‌هایی که در پاییز می‌روند،
هرگز بر نمی‌گردند،
حتی اگر برگردند،
دیگر آن آدم سابق نیستند،

و این خاصیت پاییز است
که همه چیز را تغییر می‌دهد؛
کوچه‌ها را
خیابان‌ها را
پنجره‌ها را
خاطره‌ها را
درخت‌ها را
و بیشتر از همه، آدم‌ها را ...

بعد از ابر اثر بابک زمانی
 
@fanoos

پ.ن.1: اللهم عجل لولیک الفرج

پ.ن.2: با موسیقی متن a monster calls بخونیدش. الان اسم اسپانیایی فیلم رو دیدم un monstruo viene a verme. یک جورایی میشه "هیولایی می آید تا مرا ببیند". اولین بار توی سایت اسم این فیلم رو ترجمه کردن بودن" تماس تلفنی یک هیولا"! من باشم اسم این فیلم رو به صورت "دیدار با هیولا" ترجمه می کنم.


استعفا و حواشی اون

استعفا داد اما هزاران متقاضی بیچاره #مسکن_مهر‌ هیچگاه او را نخواهند بخشید.
به جنگ مسکن مهر آمد ویک آجر در طرح #مسکن_اجتماعی اش بالا نرفت.
 او خانه دار شدن مستضعفین را به رویا بدل کرد.
 آخوندی بعد از ۶سال استعفا داد؛
در حالی که حتی یک واحد مسکن اجتماعی نساخت!
و در کارنامه‌اش از اهمال در حادثه‌ی سانچی تا آتش‌سوزی قطار و سقوط هواپیما و... ثبت شد!
حوادثی که هرکدامشان اگر در دولت دیگری بود کمترین مجازاتش استیضاح بود!

 افزایش ۷۴درصدی قیمت مسکن دریکسال

افزایش ۱۲۲درصدی درطول دوره وزارت
کاهش ۴۱درصدی ساخت و ساز درکشور
کمبود۴میلیون مسکن درکشور


و هیچ کس پاسخگو نیست


http://eitaa.com/joinchat/1102774272Cba091df5e6

نوشته ای تلخ از واقعیت های درون جامعه

:منشی شرکت گفت سریعا به دفتر مدیر عامل بروم. هفت طبقه را بالا رفتم، در زدم و داخل شدم.


مدیرعامل گفت:
«دانشگاه چی خوندی؟» عرض کردم: «کارشناسی مهندسی مکانیک خوندم قربان، ارشد و هم انتقال حرارت تموم کردم.»
صدایی شبیه اوهوم از خودش درآورد، بعد اشاره کرد به کامپیوترش و گفت:
«ماوس‌ام از صبح کار نمی‌کنه، می‌تونی درستش کنی؟»

اجازه خواستم بروم نگاهی بیندازم که با تحکم گفت:
«می‌خوای بیای پشت میز من؟ از همونجا بگو! تو دانشگاه چی بهتون یاد دادن؟»
با ترس گفتم: «قربان شاید سیمش در اومده باشه.»

بعد خم شدم، زانوهایم را گذاشتم روی زمین و از فاصله بین میز و زمین نگاه کردم و دیدم سیم ماوس درست وصل شده.
گفتم: «سیم درسته، شاید درایورش نصب نیست! شایدم خازن لیزرش نیم سوز شده باشه شایدم سیستم ویندوزتون باید آپدیت بشه شایدم...»
همین‌طور که ادامه می‌دادم گفت:
«اگه بلد بودی تا حالا درست شده بود. یک دقیقه می‌تونی بیای پشت میز ببینی سریع بری.»

پریدم پشت میز و در عرض یک ثانیه دوباره برگشتم!
مدیر گفت: «فهمیدی چشه؟»
گفتم: «بله قربان، کامپیوترتون را هنوز روشن نکردین.»
گفت: «می‌تونی بری.»

سریعا برگشتم پایین سر پست نگهبانی‌ام.

@fanoos

هفتم صفر

قوتت همه شب خون جگر بود حسن جان
گریان ز غمت چشم سحر بود حسن جان
از دوست و دشمن به تو پیوسته ستم شد
مظلومی تو ارث پدر بود حسن جان